کد مطلب:227890 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

عالم آل محمد
مهناز السادات حكیمیان.

چشمانم را برق می اندازند، طلایی گنبدت؛ نگاهم از روی آن سر می خورد و مناره ها را صعود می كند و در كشاكش لغزیدن، آویزان ریسه ها می شود.

از فراز ایوان طلا تا گلدسته های مسجد گوهرشاد، از وسیع صحن آزادی تا بهشت تالار آیینه.

و بعد از آن بر مشك آفتابی ضریحت فرود آمد، نرم نرمك به خود می آید و در جشن یازدهمین روز ذیقعده، صحن گونه هایم را چراغانی می كند.

صد و چهل و هشت سال پس از هجرت پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله، سالی كه گردش دوران را محور است و روزی كه لحظه های رو به شب را متوقف می كند، مدینه طیبه، رنگ تازه ای بر اندام خود می بیند و برای هشتمین بار، بر شجره ی طیبه ی امامت، جوانه ای پلك می گشاید كه باغبان طبیعت، او را به شكوفه ریزان باغستان ها، عقیقه می كند و پرندگان، نغمه هایشان را به پرواز درمی آورند.

زبده ی اصفیا، امام اتقیا، پناه غربا و شهید زهر جفا، علی بن موسی الرضا علیه السلام؛ از دامان خاتون عفت قدم می نهد بر دیدگان خاك، و فرمایش امام صادق علیه السلام به فرزندش امام كاظم علیه السلام، این گونه تجلی می یابد:



[ صفحه 163]



«ان عالم ال محمد لفی صلبك و لیتنی أدركته فانه سمی امیرالمؤمنین علی علیه السلام»؛ به درستی كه عالم آل محمد صلی الله علیه و آله در صلب توست، ای كاش من او را درك می كردم كه او همنام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است. [1] .

صابر رضی وفی رضا؛ او كه سرگردانی كورترین جهالت ها را حلق آویز منطق روحانی خویش می سازد و تكلیف بی قراری دل ها را روشن می كند.

او كه هر كه میهمان می دارد، به عدالت میزبان است و غریبی احوال مضطر را به اعتماد وامی دارد. او كه دست ضمانت بر سرم می گذارد و مسمی به نام ملكوتی رضاست.


[1] بحارالانوار، ج 49، ص 100.